اینجا از خاطرات روزمرم مینویسم!

خاطرات من

خاطرات شخصی و تحصیلی من

طبقه بندی موضوعی

اولین پست

چهارشنبه, ۱ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۲۱ ق.ظ

بچه که بودیم

این روزا حس خاصی دارم. بعد سالها شرکت تو دانشگاه، اونم بعد سالها تلاش و نرسیدن به بیشتر چیزایی که خواستم؛ امیدوارم ان شاء الله به اهداف خوبی که دارم برسم. دانشگاه رو که دیدم متاسفانه با اون همه پولی که از دانشجوها میگیرن بعد سالها صندلیهای قدیمی غیراستانداردی داره که من همین اول کاری هول کردم:-)امیدوارم زودتر بتونم یه لپ تاپ بگیرم. خدایا اینجا میخوام ازت تشکر کنم، درسته یه وقتا گله میکنم، اونم بخاطر ندونستنِ آینده و مشکلات و ضعیف بودنم که یه انسانم، اما همیشه میدونم تنها یاورم تویی. خدایا کمک کن حالا که با کلی سختی دارم بعد سالها تو رشته مورد علاقم درس میخونم و با توکل به تو و امید به تو شروع کردم تا وقتی فارغ التحصیل میشم ان شاء الله به لطف و کمک تو همیشه شاگرد ممتاز باشمو به حاشیه نرم و عاقبت بخیر شم. موندم چرا انقد این دانشگاه بی نظمه! و بعضی کارکناش که کم هم نیستن مغرور و بی صبر و بی ادبن! و حوصله جواب دادن ندارن برا ماها 28 باید انتخاب واحد میکردیم اما وقتی شهریه ثابتو ریختیم گفتن خودمون ترم اول انتخاب واحد میکنیم تا الان که خبری نشده، این چند روزه بیشتر خونه بودم. برا من که سالها جاهای دیگه نوشتم کمی اینجا نوشتن سخته ولی خب فک کنم عادت کنم.با اینکه هنوز اول راهم هی مث کلاس اول - هرچند هیچ حسی شبیه اون روزا نمیشه - ذوق دارم. سه روز دیگه ان شاء الله باید برم ببینم چه خبره! نمیدونم چند مرده حلاجم! خاطره اون استاد بی ادب از ذهنم پاک نمیشه، ولی خب چه کنم!این روزا بیشتر حساس و زودرنج شدم. جز خودم کسی نیس دلداریم بده. داشتن مهمونای بی شعوری که چندسال یه بار برا فضولی و طعنه زدن میان و قد یه خرس هیکل دارن و به اضافه وزن طبیعی گیر میدن یا اعتقاداتتو مسخره میکنن، دپیم کرد ولی خب الان بهترم. بعد سالها مشکل، درد، بیماری و ... یاد گرفتم وقتی سکوت کنم خدا بدجور برجکشونو میشکنه. این روزا خندوانه رو گهگاهی دان میکنم، قسمتای جناب خان و ژوله و ... اگه ژوله و افشاریان بیان بالا خیلی خوب میشه.

پ.ن:خیلی واسم جالبه اولین لیسانسم تو یکی از بهترین دانشگاه ها با امکانات خوب بود که بیشتر همکلاسیام از من بزرگتر بودنو بعد سالها کنکور قبول شده بودن. هم اتاقیامم که شلوغ و بی مبالات بودن، امیدوارم این دفعه که احتمالا همه یا بیشترشون از من کوچیکترن به مشکلی بر نخورم. بهشونم نیازی نمیبینم بگم قبلا دانشگاه ... بودم! ترجیح میدم فک کنن من یه ترم اولی صفر کیلومترم:-)

هــــــی روزگار! امیدوارم به زودی از خبرای خوش اینجا بنویسم. سعی میکنم از خاطرات بد خیلی یا اصلا ننویسم که دپ نشم! چون گفتنش هیچیو عوض نمیکنه!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۷/۰۱
MS alone

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی